کتاب زنان شیفته (روان شناسی محبت بی تناسب)

کتاب زنان شیفته (روان شناسی محبت بی تناسب)

نوشته:رابین نوروود

برگردان:مهدی قراچه داغی

WOMAN WHO LOVE TOO MUCH

WHEN YOU KEEP WISHING AND HOPPING HELL CHANGE BY ROBBIN NORWOOD PUBLISHED BY POCKET BOOKS

فهرست

پیشگفتار

فصل 1: عشق ورزیدن به مردی که محبت شما را بی جواب می گذارد

فصل 2:برایت رنج می کشم تا دوستم بداری

فصل 3:نیاز به مورد نیاز بودن

فصل 4:همخوانی

فصل 5:مردانی که زنان شیفته را انتخاب می کنند

فصل 6:دیو و دلبر

فصل 7:وقتی اعتیاد ها یکدیگر را تغذیه میکنند

فصل 8:مردن به خاطر عشق

فصل 9:راه بهبود

عشقی که با تالم همراه باشد عشق ناسالم است. وقتی بخش اعظم صحبت ما با دوستان نزدیکمان درباره کسی است که او را دوست داریم، وقتی به او، به مسایل،به افکار و به احساساتش بهای بیش از اندازه می دهیم،وقتی تقریبا همی جملاتمان را با نام "او" شروع می کنیم ،عشق بی تناسب داریم و شیفته هستیم.

وقتی از دمدمی مزاجیها،بدخلقی ها ،از بی تفاوتی ها و از تحقیرکردنهایش بی تفاوت می گذریم ،عشق بی تناسب داریم.

وقتی کتاب ها روانشناسی خودیار می خوانیم و زیر همه عباراتی را که فکر می کنیم به "او" کمک می کند خط می کشیم،عشق بی اندازه می ورزیم.

وقتی بسیاری از ویژگی ها ،ارزش ها و رفتار هایش را نمی پسندیم و با این حال با آن ها کنار می آییم و فرض را بر این می گذاریم که اگر بهتر از ایکه هستیم ظاهر شویم و اگر بیشتر محبت کنیم و خودمان را علاقمند نشان دهیم می توانیم او را تغییر دهیم،شیفته بی جهت هستیم و عشق بی تناسب داریم.

وقتی روابط ما با " او" احساساتمان را خدشه دار می کند و سلامتمان را به مخاطره می اندازد قطعا" عشق بیش از اندازه می ورزیم.

به رغم همه ی این تالمات و همه ی این نارضایی ها ، شیفتگی به قدری میان زنان شایع است که گمان میکنیم روابط زن و مرد نباید از این چار چوب خارج باشد اغلب ما در مقطعی از زندگی خود محبت بی تناسب کرده ایم ،برای بسیاری از ما این تجربه بارهاو به دفعات تکرار شده است. بعضی از ما به قدری درگیر روابط همسر خود هستیم که تقریبا" از زندگی بازمانده ایم و نمی توانیم به وظایفمان عمل کنیم.

در این کتاب به بررسی دقیق این مطلب پرداخته ایم که چرا بسیاری از زنانی که میل به بذل محبت دارند،همسرانی نصیبشان می شود که عشق خود را از آن ها دریغ می کنند.توضیح می دهیم چرا در حالی که رابطه ای نیازهای ما را برطرف نمی سازد همچنان به آن ادامه می دهیم . توضیح داده ایم که چه راحت محبت سالم به محبت ناسالم تبدیل میشود،چه آسان همسرانمان به ما بی توجه و با ما نامهربان می شوند و با این حال نه تنها از آن ها دست نمی کشیم بلکه احساس می کنیم آن ها را بیشتر می خواهیم و بیشتر به آن ها احتیاج داریم .متوجه میشویم که چگونه توجه و نیاز ما به عشق به یک اعتیاد مبدل می گردد.

اعتیاد مفهوم هول انگیزی است . در ذهن معتادان به هرویین را تداعی می کند که با تزریق مواد مخد به خود زندگیشان را تباه می سازند. این کلمه را دوست نداریم و نمی خواهیم از این مفهوم در رابطه ی خود با مردها استفاده کنیم .اما واقعیتی است که بسیاری از زن ها با مردها دشواری دارند و اگر ندانند و به عمق مسئله پی نبرند،از این معضل نجات پیدا نمی کنند.

اگر شما هم درگیر همسری هستید که فکر و ذکرتان را بخود مشغول کرده ،بدانید که ریشه های این مشغله ذهنی به جای عشق هراس بوده است.زنانی که اضطرار گونه و بیش از حد تناسب محبت می کنند پر از هراس هستند . هراس از تنها شدن ،هراس از اینکه کسی آن ها را دوست نداشته باشد،هراس از اینکه ارزشمند نباشند،نادیده انگاشته شوند و فراموش گردند.ما عشقمان را ارزانی مردها می کنیم به این امید که به پایان هراس برسیم . اما اگر محبت تولید محبت متقابل نکند به هراسمان اضافه می شود . وقتی با روشی که انتخاب کرده ایم به خواسته خود نمی رسیم بیشتر محبت می کنیم و گرفتار عشق بی تناسب می شویم . بعد از سال ها مشاوره با معتادان به این نتیجه رسیدم که پدیده عشق بی تناسب نشانه افکار،احساسات و رفتار بیمارگونه است.بعد از صدها مصاحبه با معتادان و خانواده ها یشان دانستم بعضی از آن ها در خانواده ها ی مسئله دار بزرگ شده بودند،اما در مواردی هم اینگونه نبود.ولی زنان آن ها تقریبا" همیشه به خانواده های مسئله دار تعلق داشتند که رنج و فشار بیش از اندازه را تحمل کره بودند.این زنان برای کنار آمدن با همسرانشان بی آنکه بدانند جنبه های مهمی از زندگی دوران کودکیشان را جان می بخشیدند.

با بررسی درباره این زنان به ماهیت محبت بیش از اندازه پی بردم.با بررسی سوابق زندگی آن ها به نیازشان به برتری جویی و به رنجی که به سبب ایفای نقش ناجی متحمل می شدند آگاه گشتم. به عبارت دیگر زن و شوهر هر دو به نوعی معتاد بودند.زن معتاد به شوهر و شوهر معتاد به مواد مخدر،به طور مشخص زن و شوهر هر دو به کمک احتیاج داشتند هر دو در اثر اعتیاد در حال فنا بودند. مرد تحت تاثیر اعتیاد به مواد مخدر جان می باخت و زن زیر فشار شدیدی که تحمل می کرد،زندگیش را تباه می نمود.

بامطالعه ی سوابق زندگی این زنان دانستم که تجارب دوران کودکی آن ها تا چه اندازه روی رابطه آن ها با مرد زندگیشان اثر گذاشته است.مطالعه زندگی این زنان مطالبی جالب وآموزنده درباره کسانی که محبت بی تناسب دارند ارائه می دهد.به ما می آموزد که چگونه به استمرار مشکلات خود کمک میکنیم و از همهی اینها مهمتر چه می توانیم بکنیم که از شر این معضل رها گردیم و زندگیمان را نجات دهیم.

البته منظور من این نیست که تنها زن ها شیفته عشقند و تنها آن ها محبت بیش از اندازه می کنند.هستند مردهایی که دقیقا" این گونه رفتار می کنند ،اینان نیز به شدت تحت تاثیر دوران کودکی خود هستند .اما در مجموع می توان گفت اغلب مردانی که دوران کودکی بدی را پشت سر گذاشته اند ،روابطی اعتیاد آمیز با همسرشان ایجاد نمی کنند.مردها به دلایل گوناگون و از جمله عوامل فرهنگی و بیولوژیایی می توانند از خود حمایت کنند و با پرداختن به جنبه های بیرونی و نه درونی ،آلام خود را تسکین دهند.مردها با فرو رفتن در کار زیاد،با روی آوردن به ورزش های مختلف و یا تفریحات و سرگرمی های گوناگون می توانند تا حدود زیادی از تالماتشان فاصل بگیرند.اما زنان،بار دیگر به دلایل فرهنگی و بیولوژیایی، کمبودهای خود را در روابطشان متجلی می سازند و چه بسیار اتفاق می افتد که سرو کارشان با مردانی می افتد آسیب دیده و در نهایت سرد وبی اعتنا.

امیدوارم همه ی کسانی که محبت بی تناسب دارند بتوانند از این کتاب استفاده کنند.اما این کتاب را بیشتر برای زن ها نوشته ام زیرا مهر ورزیدن بیش از اندازه بیشتر پدیده ای مربوط به زن هاست . کتابی که می خوانید هدف مشخصی را پی میگیرد؛هدف آگاه کردن زنان شیفته است تا به مبدا انگاره های رفتاری خود پی ببرند و برای تغییر دادن شرایط زندگیشان به ابزاری موثر تجهیز گردند.

اما اگر شما زنی شیفته هستید که مهر بی تناسب می ورزید،بدانید و آگاه باشید که کتابی که برگزیده اید هرگز خواندنش ساده نیست اما اگر از خواندن کتاب خشمگین شدید ،اگر کتاب را به خاطر دیگری می خوانید و گرفتار ملال و تکرد گشتید ،توصیه من به شما این است که آن را بار دیگر ،با کمی فاصله از حالا بخوانید . همه ی ما در پذیرفتن آنچه برایمان تالم آفرین است و آنچه ما را بیش از حد تهدید می کند،اکراه داریم و در مقام انکار هستیم.انکار اقدامی طبیعی برای حراست از خویشتن و رفتار ی خود به خود و ناخواسته است.

شگفت انگیز است که ما زنان به مشکلات دیگران بیش از مشکلات خود توجه داریم.تالم دیگران را احساس میکنیم و به آلام خود بی توجهیم.خود من این را به خوبی تجربه کرده ام .من هم از شمار این زنان بوده ام و سلامت احساسی وعاطفی ام را به شدت به مخاطره انداخته ام . در چند سال گذشته به سختی تلاش کردم که خود را از شر این انگاره نجات دهم این چند سال گذشته ،بهترین سال های زندگی من بوده اند.

امیدوارم همه ی شما که این کتاب را میخوانید و گرفتار عشق بی تناسب هستید به حقیقت شرایط خود پی ببرید و تشویق شوید که برای تغییر دادن آن اقدامی صورت دهثد.

اما لازم می دانم که در اینجا نکته ی دیگری را متذکر شوم . در این کتاب مانند بسیاری از کتاب های خودیار فهرستی از اقداماتی که می توانید از آن برای تغییر دادن خود استفاده کنید ارائه شده است. اگر به این نتیجه رسیدید که می خواهید در خود تغییراتی ایجاد کنید،باید عزمی جزم داشته باشید و بدانید که این نیز مانند هر اقدام درمانی دیگر ه سال ها ممارست احتیاج دارد . راه میان بری در کار نیست .سالها طول کشیده که مهر ورزی بیش از اندازه را آموخته اید ،سال ها طول کشیده که به آن عادت کرده اید و به همین دلیل دست کشیدن از آن به نظر هولناک می رسد اما انتخاب این را ه با شماست .اگر تصمیم گرفته اید که راه بهبود را برگزینید،می توانید از زنی که به سبب محبت بیش از اندازه به دیگران خود رنج می برد به زنی تبدیل شوید که آنقدر خودش را دوست دارد که از تالم مصون بماند.